مهشیدمهشید، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

وروجکِ مامان

یه خاطره

گل کوچولوی مامان دیروز یه شیرین کاری کردی بیچاره خاله تو رو گرفته بود بغلش تو هم نامردی نکردی انگشت اشاره تو که ناخونشم تیز بود کردی تو دماغ خاله یهو منو مادر جون دیدیم از دماغ خاله چه  خونی میاد تو هم مثل ماست نگاش میکنی باورمون نمیشد این شاهکار تو باشه!خلاصه خاله بدو بدو رفت دم سینک، چه خونی میومد اصلا بند نمیومد تو هم ماتو مبهوت نگاه میکردی به بدو بدو های ما اخرش به زور زردچوبه خونشو بند اوردیم،دوسه قطره خون رو لباسای تو هم ریخته بود آثار جرم همون شب هم خونه آقاجون با صورت خوردی زمین لپت قرمز شد کلا پر از اتفاق بود دیروز خدا سومیشو بخیر بگذرونه ...
21 بهمن 1393

^^^)

غنچه کوچولوی مامان اینجا درگیر بازی با اسباب بازیات بودی،قایمکی ازت عکس گرفتم ...
16 بهمن 1393

+*+*)

مهشیدم اینجا دیگه تازه رفتی تو 8 ماهگی این لباسم مادرجون برا سیسمونیت گرفته بود الان به تنت اندازه شده مارکشم تو  دستته ذوق داشتی بکنیش ...
15 بهمن 1393

:)

  غنچه کوچولوی مامان اینجا داشتم لباساتو عوض میکردم دیدم با رکابی هم ناز میشی آخه همش هوا سرده نمیشه تیپ اینجوری زد یه عکس گرفتم که یادگاری بمونه ...
14 بهمن 1393