دخترم عید رو خونه ی پدرو مادر بابایی در مشهد گذروندیم 25 اسفند راه افتادیم تا 10 ام فرودین اونجا بودیم اینور تهران هم مادرجون و آقاجون هم دلشون خیلی برات تنگ شده بود حسابی واما این مدت که مشهد بودی بین 8 نوه ی دیگه حسابی شیطونی یاد گرفتی و شلوغ شدی دیگه همون مهشید نیسی بغل نمیشینی و فقط چهاردستو پا میری اونم به صورت حرفه ای چندتا عکس میزارم از عید امسال البته اصلا وقت نداشتم عکسای قشنگی با لباسای خوشگلت بگیرم همش مهمون خونه بابابزرگت میومد ویا ما در حال مهمونی و گردش بودیم بازم ببخش مهشید خانوم با تبلت پسر عمه ات بازی میکردی خیلیم خوشت اومده بود ...