کادوهای مهشید
یادم رفت بگم اون ماشینی که سوار شدی و باهاش کیف میکنی کادوی آقاجونه واسه تولدتاون لباس خوشگل با کفشا هم کادوی مادر جونه اون عروسک هم که رفتی تو نخش و داری چشمشو در میاری هم کادوی خاله جونهداییا هم نبودن ولی زندایی بود و برات دکوری خوشگل خریده بوددایی جوادم برات لباس خریده بود ولی چون زندایی هم بخاطر پسر دایی سبحان حال نداشت نتونستن بیان و ما جاشون رو خالی کردیم انشالله سال بعد که سبحان هم بدنیا بیاد میاد تولد دوسالگیتفدای سبحان بشه عمه شواما کادوی منو بابایی...........سه تا النگو برات خریدیم خیلی هم به دستت میاد ماشاللهمبارکت باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی